***معصومه ناز ما ******معصومه ناز ما ***، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
**فاطمه بانوی ما ****فاطمه بانوی ما **، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

معصومه ، مسافر بهشت

روزهای قشنگ

سلام نوگل عزیزم دلبندم شیرینی زندگی معصومه 17 ماهه: چند وقته میخوام بیام و از حرف زدنات بنویسم اما سرم شلوغه و نمیشه آخه عروسی خاله راضیه نزدیکه و کلی کار داریم . جمله های زیبایی به کار میبری که مینویسم برات نی نی بی ین .............. نی نی بکش ماما بی یم ؟................. ماما بریم؟ بابا چییی شد؟............بابا چی شد؟ بی یم لالایی..............بریم لالایی نی نی بفت..............نی نی رفت و خیلی جمله ی دیگه که تو ذهنم نیست بعدا دونه دونه میام مینویسم عزیزم کار هر روزت شده نی نی کشیدن یه دفتر برات گذاشتیم تا نقاشی کنی اما میگی اول ما نقاشی کنیم بعد تو ... خیلی کم غذا میخوری و من...
26 بهمن 1391

خاطرات گذشته

این هدیه های تولدته مامانی  گفتم عکساشو بذارم برات یادگاری بمونه ا النگو از طرف عمه راضیه دستبند از طرف پدر جون و مادر جون گوشواره از طرف دایی و زندایی پلاک و زنجیر از طرف باباجون و مامان جون پلاک از طرف عمه مرضیه و عمو علی ...
16 بهمن 1391

خنده بازار

         معصومه17 ماهه:                     معصومه بانو و خنده بازار مامان و بابا     تو حموم عاشق آب  و آب بازی بیرون بیزار از خشک کردن   تا مامان وبابا ندیدن یه دلی از عزا در بیارم (یواشکی با دستگاه بوخور آب بازی می کرد که بابا غافلگیرش میکنه )   اینجا داشتم یواشکی نبات میخوردم که مامانی دید   معصومه جان یه طرح خوشگل برا مامان بزن ببینم نقاش من !   مامانی بیخیال فعلا مدادم گیر کرده بزار بخندیم هههههههههههههه ...
16 بهمن 1391

خانومی ما چه کارا کرده ؟

معصومه 17 ماهه: سلام من دوباره اومدم مامانی. اینجا با چند تا از عکسات میخوام بگم تو این یه ماه چه کارا کردی. اون بالا چه میکنی عسلممممممممم     وایییییییییییی خوشتیپ مامانییییییییییییییییییییییی     سلام خانم دکتررررر   لی لی حوضک میکنه مامانم     آآآآآآآآآآآآآآآآآآ معصومه کو؟     وایییییی جیجیای معصومه رو       معصومه تو شهر بازی         ...
15 بهمن 1391

غذا های معصومه بانو

                    معصومه 17 ماهه:  چند نوع از صبحانه نهار و شام فسقلی ما! چون معصومه عاشق تخم مرغه بیشتر صبحانه هاش همراه با تخم مرغ و بلدرچینه. نیمرو بلدرچین نیمرو با بادوم نیمرو با خرما خشک که خیلی دوس داره سمبوسه پنیر و گردو با چای و خرما املت خرما زیاد دوست نداره اما چند لقمه به زور میخوره نیمرو بلدرچین با آب پرتقال که عاشقشه نیمرو بخار پز عاشق زردشه فرنی اخمو حریره بادوم چای و تخم مرغ آب پز   نهار و شام قرمه سبزی که عاشقشه با ماست و خیار آب گوشت خیلی دوس داره شوید پلو با مرغ ماکار...
15 بهمن 1391

و دیگه چییییییی؟

معصومه 16 ماهه: وسطای دی ماه بود دخملم واضح واضح گفت آب بازی . اونقدر قشنگ گفتی که من مردم یه جیغ کشیدم و افتادم یایایی هات! عروسکاتو بغل میکنی و میگی یایایی یعنی لالایی. به شام میگی آم تا میگم معصومه بریم شام بیاریم به آشپزخونه نگاه میکنی و میای دستمو میگیری میگی میا می آده؟ یعنی میای بریم ؟ تازه وقتی دارم شام درست میکنم کنار گاز دستاتو بالا میاری یعنی بغلم کن منم ببینم. یه کار جالب دیگه اینکه یه کار بدی که میکنی و خودتم متوجه میشی میزنی رو پاتو نفس عمیق میکشی میگی بابابا یعنی وای وای وای دستمو راه به راه میگیری میبری جلو یخچال میگی آب بدیم آره؟ یعنی آب میدی ؟ فدات بشم مننننن. چیزی از دستت میوفته میگی ا...
15 بهمن 1391

یه ماه حرف نگفته!

معصومه16 ماهه: سلام عزیزم دختر نازم و دوستای قشنگم اومدم تا بگم یه ماه به ما و معصومه بانو چی گذشت. اوایل 17 ماهگیت دختر نازم دیگه بدون کمک میتونستی از پله آشپزخونه بالا و پایین بری و کلی ذوق میکردی و همش این کارو تکرار میکردی. قربونت برم مننننننن 13 دی ماه بود که میگفتی عدید یعنی عزیزم د به من یعنی بده به من بیی یعنی بله اس یعنی اسب دایییییی یعنی دایی جیس دیدم یعنی جیش کردم ...
15 بهمن 1391

سلام سلام ما اومدیم

سلام به روی ماهتون  سلام به دخمل نازمون ببخشید مامانی یه کم دیر شد . بازم اومدم تا خاطرات قشنگتو با شیطنت های جالبتو بنویسم عزیزم. عزیز دلم الان خوابی و من میتونم بشینم بنویسم زمانی که بیداری اصلا اجازه نمیدی.  دلم برای وبلاگت و دوستای قشنگمون یه ذره شده . به همه از اینجا سلام گرم خودمو اعلام میکنم و از اینکه تو این یه ماه و نیم ما رو تنها نذاشتن و برام پیام میذاشتن ممنونم. ...
13 بهمن 1391
1